وبلاگ امیر نظامی خواه

ناصر عبدالهی؛ اسطوره ی موسیقی پاپ ایران

وبلاگ امیر نظامی خواه

ناصر عبدالهی؛ اسطوره ی موسیقی پاپ ایران

وبلاگ امیر نظامی خواه

درویش تهی دست

Thursday, 20 November 2014، 03:24 PM

درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .

مطالب مرتبط،

منطق ماشین دودی!

آخرین آرزوی سقراط

نصیحت هایی برای موفّقیّت

ترانه ای برای روزهای دوری

رنج یا موهبت

بخشندگی کوروش کبیر

پوستین کهنه در دربار

تئوری پنجره شکسته

معمایی به نام زندگی

کم گوی

  • Amir Nezamikhah

نظرات  (۱)

  • abolfazl hafezi
  • عالی بود

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">