وبلاگ امیر نظامی خواه

ناصر عبدالهی؛ اسطوره ی موسیقی پاپ ایران

وبلاگ امیر نظامی خواه

ناصر عبدالهی؛ اسطوره ی موسیقی پاپ ایران

وبلاگ امیر نظامی خواه

ائل پرس/ عصمت نجف لویی

سید ابولفضل ایرانی، به نقل خودش متولد شده دریک خانواده ی مذهبی روحانی و بسیار مستضعف در تبریز است که شصت و سه ماه از سالهای جوانی خود را با عشق تمام به انقلاب و میهن در جبهه سپری کرده، وی به همراه سه برادر خویش از روزهای ابتدایی انقلاب در صحنه ی مبارزه بودند تا زمانی که با آغازجنگ تحمیلی تمام پسران خانواده ی به پشتوانه ی پدر و مادری مذهبی و انقلابی عرصه ی نبرد حق و باطل را به جبهه انتقال دادند.مشروح بخش دوم و پایانی گفتگوی ما را بااین جانباز سرفراز در ذیل بخوانید.

ائل پرس: ارزیابی شما از آثار تولید شده در عرصه ی دفاع مقدس برای انتقال به نسل کنونی چگونه است؟

برخی آثار تولید شده رنگ و بویی از جبهه ندارد/ به فیلم ها و سریالهای جنگ از ۱۰۰ نمره پنج میدهم

متاسفانه باید یک سری از نسل های باقی مانده از زمان جنگ که هنوز روحیه و توان باز گویی خاطرات زمان خود را دارند کنار هم جمع شوند تا آثار جنگ را منتشر کرده و قبل از پیری و از دنیا رفتن این اثرات از بین نرود و به تمامی نسل ها انتقال پیدا کند و این حرکت اگر انجام بگیرد یکی ازبزرگترین حرکات جهادی خواهد بود اما گاهی اوقات برخی نویسنده ها آثاری تولید می کنند که هیچ بویی از جنگ ندارند چرا که این نویسنده ها جنگ را ندیده اند بلکه فیلمهای پارتیزانی کشورهای خارجی را برای خود الگو قرار داده اند.به عنوان مثال منبرای این سریالها و فیلم هایی که می بینم درباره ی  دفاع مقدس از ۱۰۰ نمره ی ۵ می دهم.

ائل پرس: آقا سید امکان دارد مثال بزنید و بافضای زمان جنگ مقایسه کنید؟

به عنوان مثال این جریانهایی که نشان می دهند نامزد کردن و پلاک یا انگشتر من را به نامزدم بده یا ... اصلا چنین حرکاتی رنگ وبویی در جبهه نداشت شاید در هر هزار نفر یک مورد بود، اما باید رنگ و بوی غالب درجبهه ها نشان داده شود،باور کنید بچه ها آخر حیا بودند یک بنده خدایی بود به نام ایوب در اروند کنار شهید شد بعد از شهادتش ما متوجه شدیم متاهل بود.

بعثی ها تکاور به تمام معنا بودند /نمونه ی نیروهای نترس بعثی را داعش می بینیم

یا مثلا در فیلم ها عراقی ها را خیلی ضعیف نشان می دهند و ما را قوی در حالی که حداقل از لحاظ امکانات این مورد کاملا برعکس بودهدف ما تصرف بصره بود نه اینکه نخواستیم بلکه اقعا نمی توانستیم  در واقع عراقی ها توان نظامی بسیار قوی داشتندنمونه ی بعثی ها را امروز در افراد داعش می بینید که باهم یکی شده اند، البته بهتراست بعثی بگوییم نه عراقی؛بعثی ها واقعا نیروهای زبده و تکاور و نترسی بودند نبایدضعیف نشان داده شوند.

اگر جنگ به آسانی فیلم ها بود عرض یک ماه تمام می شد نه هشت سال؟!

امروز برای نسل جدید سوال شده که آیا جنگ به همین آسانی که در برخی فیلم ها نشان داده می شود بود یانه؟ اگر به همین راحتی بودعرض یک ماه تمام می شد و به هشت سال نمی کشید حتی از سال ۶۱ به بعد ما در حال آفندبودیم و از پدافند خارج شده بودیم، چرا نمی توانستیم خاک کشور را به طور کامل پس بگیریم پس در این طول کشیدن یک قضیه ای هست، هنوز آمار قطعی از تعداد دقیق کشورهای حامی عراق اعلام نشده ولی ما حداقل کشورها یعنی ۳۵ کشور در نظر می گیریم.

البته در خاطرات مقداری تغییر می یابد ولی نسبتا مطالب خوب و خواندنی و درستی بیان شده ولی حقیقت مطلب را کسی نمی تواند به طورکامل بیان کند ولی آنچه مسلم است باید در تمامی تولیدات نهایت سعی شود تا با حقیقت حداقل تفاوت ها وجود داشته باشد.

ائل پرس: حتی فضای شوخی که از جبهه نشان می دهند واقعیت ندارد؟

انصافا جبهه آخر شوخی بود

هر چند که برخی افراد با روحیات و اخلاق های متفاوت وارد جبهه می شدند و تحت فضای مقید جبهه همه اخلاق خود را اصلاح می کردند وشب عملیات بیشتر از همه افرادی که حرکات خطایی داشتند گریه کرده و طلب حلالیت میکردند،ولی انصافا فضای جبهه آخر خنده بود در جای خود یک بار یک لیوان پارچ آب رابه روی من ریختند و من هیچ کاری نکردم همه تعجب کردند می گفتند سید ایرانی حتی یک لیوان آب نیز به روی طرف نریخت من منتظر ماندم شب شد و همه خوابیدند رفتم سطل بزرگی از آب را پر کردم که به زور می توانستم حمل کنم نصف شب وقتی که همه در یک ردیف خوابیده بودند از یک سمت شروع کردم به آب ریختن به روی بچه ها همانند اینکه داشتم جنازه می شستم و همه خیس آب بلند شده بودند و یکی فریاد میزد یکی مبهوت مانده بودکه چه کسی این کار را انجام داده من هم در گوشه ای قایم شده و به بچه ها می خندیدم... بله اگر این شوخی ها نبود سخت می گذشت منتها آنچه در برخی فیلم ها مثل اخراجی هانشان می دادند از جمله  بی احترامی به فرمانده و لات بازی و ...به هیچ وجه در جبهه ها وجود نداشت ...

ائل پرس: آقا سید از دیدارتان همراه فرمانده هان لشکر خوبان برای ما بگویید؟

ندیدن رهبر همانند بغض در گلویم مانده بود/ خوابم تعبیر شد

در زمان جنگ بزرگترین آرزویم این بود که امام راببینم، یک بار یکی از نمایندگان امام در نزدیکی های عید یک  اسکناس ده تومانی فرستاده بود من هم سه تاگرفتم و اکنون نیز دارم، این پول را ما بیشتر از جان خود دوست داشتیم و اگر ما امام را می دیدم قابل وصف نبود.

 همین موضوع و دیدار رهبر در دل من مثل یک غم بزرگ مانده بود تا اینکه مدتها قبل در خواب دیدم که مقام معظم رهبری در حسینیه ی لشکر عاشورا در حال سخنرانی هستند وبعد از اتمام برنامه دعوت مرا برای حضور در خانه ی ما در میان خیل دعوت دوستان پذیرفتند تا اینکه بعد ده روز خواب من تعبیر شد و بعد از مدتها ما را همراه بامجموعه کتاب لشکر خوبان برای دیدار با آقا خواستند.

...تا اینکه به تهران رفتیم و در داخل حسینه منتظر حضور حضرت آقا در صف نماز جماعت بودیم، یکی از بچه ها با شنیدن صدای اذان گفت آقا دارند تشریف می آورند یک لحظه چشمان من پر اشک شد، به یوسف صارمی که درکنار من نشسته بود گفتم به نظرت  اگر امام زمان (عج) بیایند چگونه خبر آمدنش را می شنویم و چه احساسی خواهیم داشت، او نیزجواب داد خوب نائب آقا می آیند دیگر...

آقای رضایی آمدید/ آقا منتظر همه بودند

در همین حین یک لحظه دیدیم آقا با صلابت تمام وارد شدند انصافا فردی که در تلویزیون می بینیم نیستند بلکه همانند چراغی هستند که روشنایی دارند و از وجودشان همه انرژی می گیرد...دست خود را بر سینه ی مبارک گذاشته و به همه خوش آمد گویی می کرد و اولین جمله ای که فرمودند؛ گفتند آقای رضایی آمدید!؟ عین این نشان می دادند که منتظر همه بود و بچه ها را بغل کرده وسرشان را بوس می کردند تسیبحات مابین نماز را که ذکر می کردند من متوجه شدم اشک چشمانشان را پاک می کنند، تا اینکه یوسف صارمی نیز این صحنه را دید من به یوسف گفتم تو نگاه نکن چون ما با دیدن این صحنه و گریه ی ولی امر مسلمین با صدای بلندگریه می کنیم و نمی توانیم خود را کنترل کنیم....خلاصه اینکه حضرت آقا نیم ساعت بعد نماز صحبت کردند و ما برای دست بوسی بلند شدیم.

ای کاش ذره ی از اخلاق آقا در برخی مسولین بود

 ...لحظه های بی نظیری بودند، جایتان خالی چهار بار دست جانباز و یک بار دست سالم شان رابوسیدم....من در این بزرگ مرد بی بدیل یک خصوصیت دیدم که ای کاش ذره ای از این اخلاق در مسولین بود و آن هم اینکه هر نفری که صحبت می کند با تمام وجود معطوف بهچهره  آن فرد می شود حتی اگر حرف چندانمهمی نیز نمی گفت، بارها دیده ایم که یک مسول ذره ای به قیافه ی تو نگاه نمی کند وهمزمان که حرف می زنی از محل خارج می شوند و ذره ای به طرف مقابل احترام قائل نمیشوند....خلاصه اینکه هر کار مثبت و روحیه ی معنوی که تصور می کنید در نگاه و وجودآقا با چند لحظه حضور در کنارشان تجلی می کند.

چند سوال متفاوت؛

ائل پرس: به عنوان یک رزمنده که سالهای جنگ راتجربه کرده اید زمانی که یک  سرباز مدافع حرم  می بینید چه احساسی پیدا می کنید؟

شک نکنید مدافع حرم  اگر در کربلا بود سرباز صف اول ابا عبدلله (ع)درعاشورا بود

فکر می کنم مدافعان حرم اکنون در جامعه فداکارترین انسانها می باشند حتی اگر امروز امام زمان (عج) ظهور کنند اولین سربازانی که در رکاب آقا خدمت می کنند همین سربازها خواهند بود، ما (مجردها) در زمان دفاع مقدس که نگرانی مادر و خواهر و خانواده داشتیم پس از جنگ که تشکیل خانواده دادیم فهمیدیم که متاهل ها چه می کشیدند، شما شک نکنید برادر شهیدی (شهیدبیضایی) که کودک دو ساله ی خود را گذاشته و در سوریه جنگ می کند اگر در کربلا بود شک نکنید که جزو نفرات اول در کنار اباعبدلله الحسین (ع) قرار داشت، شرایط امروزجامعه با زمان جنگ فرق می کند در چنین شرایطی زن و فرزند خود را گذاشته و به جنگ در یک کشور دیگر رفتن روحیه ی کربلایی به معنای واقعی می خواهد، برای همین عرض کردم روحیه ی انقلابی جوانان زمان جنگ در چنین شرایطی همچنان باقی می باشد، من در نماز جمعه شاهد بودم که جوانان با اشتیاق تمام پاسپورت ها را به هم نشان داده و ازهم سبقت می گرفتند.

ائل پرس: آقا سید اگر بنا باشد که با یکی ازشهدا محشور شوید، دوست دارید با کدام شهید محشور شوید؟

دوست دارم با شهیدی که در بغلم جان داد محشورشوم/ با دعوت شهید به اردوی جنوب می روم

اولین شهیدی که در آغوش من به شهادت رسید، شهیداحمد مهدوی، حرف هایی بین ما رد و بدل شد که تا کنون پیش هیچ کس نگفته و نخواهم گفت،بعد ها نیز یک بار در خواب این شهید را دیده ام و یکی از دلایل جنوب رفتنم همین شهید است.

پانزده سال پیش که هنوز راوی گری همانند امروزکامل رواج پیدا نکرده بودچند نفر از جوانان پیش من آمدند که به عنوان راوی، به دلیل شناختم به منطقه اروند کنار در سالهای حضورم در جبهه همراه کاروان آنهابروم، و من با خودم گفتم تازه از جبهه برگشته ام و نرفتم، همین بچه ها اصرار زیادی کردند، واسطه فرستادند، خلاصه هر کاری کردند من نرفتم تا اینکه شب احمد را در خواب دیدم که داخل یک لاله زار زیبا در حال رفتن است من هم در یک زمین خشک و بدون آب وسبزی هستم و احمد را صدا زدم کنار من آمد از او پرسیدم کجا می روی ؟اسم چند نفردیگر از دوستان شهید را نام برده و گفت به یک مراسمی در نزد آنها می روم، من آدرس آن مراسم را از احمد پرسیدم سرش را پایین انداخت چند لحظه مکث کرد بعد سرش را بالاآورد و گفت، داداش گفتند بیا دیگر تو نیامدی...از خواب که بیدار شدم فهمیدم این لاله زار همان مناطق عملیاتی بود، از همان سال دیگر غایب نشده ام در مناطق.

ائل پرس: دوست دارید کدام لحظه ی جنگ دوباره برایتان تکرار شود؟ در واقع اگر بخواهید به گذشته برگردید کدام لحظه را انتخاب می کنید؟

حاضرم کل زندگی خود را با یک ساعت از شب عملیات تعویض کنم.

از نظر عاطفی همان لحظه ی شهادت احمد مهدوی درآغوشم ولی از لحاظ جنگی شب عملیات بی نظیر بود، رزمنده هایی که می دانستند برنمی گردند حال و هوای دیگری داشتند، شب عملیات ساعت هایی که همه می دانستند دیگرهمدیگر را نمی بینند همدیگر را بغل می کردند از ته دل گریه و زاری و طلب حلالیت، به سر و صورت خود عطر میزدند، ریز به ریز طلب ها و بدهکاری را در صورت امکان تسویه و در غیر اینصورت به دیگران می سپردندتا به اطلاع خانواده برساند... حاضرم کل زندگی خود را با یک ساعت از شب عملیات تعویض کنم.

خوب نگاه کنیم جنگ نعمت بود

جنگ همواره خانمان سوز و با خسارت و تباهی و مرگ و خونریزی همراه است ولی از نگاهی دیگر جنگ برای ما نعمت است، چرا که خونهای ریخته شده ای که در راه خدا بود و راز و نیاز های شب عملیات و خلوصی که این جنگ برای جوانان ما ارمغان داشت نعمت بزرگی محسوب می شود نماز شب هایی که امروز نیست ولی آن روزها غوغا میکرد...پس نعمت واقعی همین بود... هفته ی دفاع مقدس چرا مقدس است؟!قداست اصلی این هفته در نماز شب ها و راز و نیاز های جبهه بود، مقدس بودن این هفته به خون پاک شهدایی برمی گردد که به تمام معنا بزرگوار بودند همانند امثال مهدی باکری ها...

ائل پرس: فکر می کنید الان شهید زنده وجود دارد؟

بله زیاد هست، یکی از همین شهدای زنده مقام معظم رهبری

ائل پرس: به جز حضرت آقا چطور؟ بین مسولین وجوددارد؟

متاسفانه خیلی از حرف ها را نمی توان گفت، متاسفانه اکثر مسولیت ها با مادیات همراه می شود، من مسول و نماینده به فردی می گویم که باالتماس چند نفر بزرگ و پیکسوت صاحب علم و تجربه و ایمان به میدان بیاید، چنین مسولی اگر به آن مسولیت دست یابد، نماینده و مسول واقعی می شود، اما کسی که آبروی خود را کنار گذاشته و میلیاردها هزینه برای مسول شدن خود بکند چنین مسولی ...

ائل پرس: یعنی به نظر شما در بین مسولین وجودندارد؟

چرا قطع به یقین وجود دارد ولی من نمی شناسم،اما اگر وجود داشته باشد شهید زنده به تمام معنا محسوب می شود...

ائل پرس: تشکر از لطف شما و حضور در دفتر ائل پرس و وقتی که برای مصاحبه گذاشتید.

بنده هم از شما تشکر می کنم و یقین بدانید همین اشاعه ی فرهنگ دفاع مقدس توفیقی می باشد که خداوند متعال و شهدای بزرگوار  به شما داده اند.

منبع؛ائل پرس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">